یادگاریه سیسمونیه بابا جون
سلام خوشگل مامانی عزیزم یه جمعه شبه دیگه از واپسین شب های سال 90 در حال تموم شدنه ساعت نزدیکه یک صبحه و امشب چون شما بعد از ظهر از همیشه بیشتر خوابیدی داری شب زنده داری میکنی و حالا حالا ها قصد لا لا نداری منم فرصت رو غنیمت شمردم و یه مازیک در اختیارت گذاشتم تا شما نقاشی کنی و من بتونم راحت تر برات بنویسم عزیزم امروز بعد از ظهر با بابا جون و شما رفتیم خونه پدر جون همه اون جا بودند زهرا و احمد و امیر علی جون دیگه کمکم داری به زهرا عادت میکنی و بیشتر با هم بازی میکنین و زهرا هم کمتر از سر و کول شما بالا میره حسابی امشب با زهرا جون و امیر علی و احمد جون بازی کردی تازه امشب به خاطر اینکه کنار ...
نویسنده :
مامان محمد جون
1:09